-
وداع
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 00:25
هفته کمر خم میکند شب تیرباران شود و درختان زمستان زده با تنی شکسته مرا وداع میگویند...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 16:43
گل میخندد از گریه نسیم نسیم میگرید از عبور سیمهای خاردار اینجا بهار هم ناجوانمردانه سرد میشود...
-
آسمان باز
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 23:19
... کبوتر که باشی آسمانِ "باز" جای تو نیست ایمان بیاور به تمام ضرب المثلها ...
-
زخم کاغذ
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 17:59
سپید یا غزل،فرقی نمیکند تو فقط روی زخم کاغذ دست بکش -صدای قهقهه کاعذ بر "شاعران" ! پی نوشت: سعی کنید شعر رو درک کنید. نه خط بطلان بکشید. سکوت نوشت: ((اگر سنگ باشی، کاغذ تو را مچاله میکند))
-
و خدا، انسان شد...
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 16:51
و خدا، انسان شد به زمین آمد و مخلوق خودش را دریافت آن زمین سبز را غرق به خون دید آسمانش غرقه در دود یکی زیر خرابه دیگری روی خیابان، با لباس سرخ بار دیگر آسمان را... "بر سرش باران سرب داغ و خاکستر نشست" نفسش بند آمد به بهشتش برگشت بعد از آن چای ننوشید "مِی زد بر در خانه خود جمله ای را حک کرد: آدم و حوا...
-
میوه تاک
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 00:44
اگر درهای قصر قصه های شاد مسدود است اگر بیراهه میسازد -زمستان- تا که تاکِ نا امیدی را بکارد تاک هم روزی شکوفا میشود میوه آن، بی غلو، خورشید تابان میشود تا غبار آتش و دود خیابانها را بی اثر سازد برای بال نگشودنها و بر باران اشک آسمانها هم کمانی رنگ رنگ ترسیم خواهد کرد به دست ما؛ همان امروز نومیدان کلید قصرهای قصه ها...
-
خاطره های یکتا
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 23:55
کاش میشد بگذاریم که یکبار و همیشه پر پرواز بیابد ز بلندای اوهام فکر آن خاطره های یکتا که نه افکار و نه از وهم و خیالند جنس پروانگیش اما هر روز و همیشه آشناست کاش میشد بال بگشاید، خارج از جوِ تصورهامان کاش میشد آن زمان که غرق در افکاریم بگذاریم ز هر شاخه،ز هر سو بتازند بر ما تا که آسان نفروشیم دانه دانه، خوشه اندوهمان...
-
زمان عشق بازی
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 19:46
سیاه و ماتمزده است کهکشانی که تو در آن نباشی کهکشان نه مرا به آسمانت ببر که در آن خنجرهایش هم بر هم بوسه میزنند در زمین من خنجرها از غلاف بیزارند زمان عشق بازی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1390 13:21
خالی می شوی بیشتر از نیمه یک فنجان هم میخوری و جز چند ذره سکوت ته نشین، حرفی برای گفتن نمی ماند پریشانیت را دمیده ای در گرداب آشوب روبرویت یک جرعه دلت هم از آسمان پر میشود گرچه بارانی میشود اما تن به جغرافیا نمیدهد تقسیم کن آسمان را اگر میتوانی "آسمان نصف النهار نمیشناسد" و آسمان تو هم با اندکی سکوت شیرینتر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 فروردینماه سال 1390 16:12
شب، اخطار میشود و آسمان، هزاران چشم به من دوخته...
-
هووی هوا
جمعه 5 فروردینماه سال 1390 16:10
پینوکیوها هم به او میخندند شیطان، هووی حوا شده بود...
-
از عشق نمیتوان سرود
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1389 00:10
خواستم به رنگ عشق، سپید شوم از سیاهی جوهر قلم شرمسار شدم از سرخی خورشید شلاق خورده مغرب ... از عشق نمیتوان سرود در طلوع نه یک خورشید که هزاران خورشید از آسمان بر میاید تا ستارگان شب، خاموش بمانند ... از عشق نمیتوان سرود درختان به شوق دیدار خورشید با طنابی خشن، حلق آویز شده اند و سایه هاشان هنوز بر دارِ زمین آرمیده ......
-
اشک من
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 18:57
دستانت را اینبار با اشک من بشوی لباسهایت را دامنت را اشک من برق می اندازد -خنجر خونینت را هم....
-
آغوش انتظار
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 22:21
پناه میبرم به آغوش انتظار از شر لحظه های بی تو بودنم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 22:20
بگذار شب ستاره سوزی کند از درخشش ماه چیزی کم نمیشود...
-
ققنوس باش
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 20:07
ققنوس باش و از خاکستر برخیز نه ته سیگاری که به خاکستر نشینی...
-
ترس
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 16:18
ترسم به "می" گساری رسید تا تو را دید دائم الخمر شد بیچاره یک بار در آن بار همیشگی آنقدر خورد که بالا آورد تمام پیکهای "نم" گرفته را "نم" گرفت از خود تهی شد و به هیچ رسید بعد از آن نمیترسید از تو خود را انکار میکرد و دیگر دلی نداشت که به تو بدهد سرخورده شد و دوباره "میترسید" و...
-
قهوه سرد
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 00:07
دو قاشق. مثل همیشه.. انگار چیزی عوض نشده. همه چیز مرتبه.تو روبروم نشستی و بهم زل زدی. سکوتت اما،آرامتر شده.نمیخوای سکوتم شکسته بشه.فقط این صدای ضربان انتظار لعنتی! سنگ میزنه به این سکوت شیشه ای.کلافه شدیم.آه میکشی.باز یه قاشق، دو قاشق.هم زدیم. که حداقل دو فنجون داغ مقابل هم، تلختر از این نمونه.دانه های سکوتمون، یکی...
-
سه گانی ها
پنجشنبه 14 بهمنماه سال 1389 13:40
1-((برف)) آب شد از خجالتِ بهار آخرین پرنده ی سپیدِ نشسته بر درخت تنها یادگار پیرِ زمستان **************************** 2- ((ماقبل نحس)) ساعت، زمان،پایان اینجا همه چیز به 12 ختم میشود این عدد ما قبل نحس **************************** 3-((طوفان)) با نعره هایی مهیب شجاعت را می رباید طوفان سرکش رمستان...
-
پنجره
چهارشنبه 13 بهمنماه سال 1389 16:12
باید از دو پنجره مات و غبار گرفته من به خود نگاه کنی همانها که خاک میخورد با هر نفس تو تو باران میشدی و "چک چک" آنقدر اعتراض میکردی که ترک بر میداشت و تو به قصد شکستن میامدی آخر مرا غرقه در این باران پرتازیانه ات رها کردی با پنجره ای شکسته که هر نگاهی به آن سرک میکشد.... 3/11/89
-
سمفونی سکوت
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 17:38
توسط Amir Kashkooli · شنبه تو با زمان میروی من خیره نگاه میکنم به ساعت که تنگ در آغوشم گرفته اینبار میشنوم ضربان گامهایت را این سمفونی سکوت که تیک میزند بر صدای آخرین شکستنم و از من چه ارزان میخرد آخرین دانه انتظارم را/ تنها درخت تاک مانده بر این زمین... 9/11/89
-
سپیدی بر باد
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 16:47
دیروز ایستاده بودیم و باد در گوشیِ برگ درختان،بوق آزاد میزد حکم من این بود که مرا به سیاهچاله چشمانت بیفکنی ولی در عوض عدالتت را بر لبانم جاری ساختی و سفیدی چشمانت را نثارم کردی من ملتمسانه میگریستم و دستی از چشمانم بیرون میزد دستی بی نمک که شاید آن را بگیرد نگاه تو ... امروز ایستاده ام و بر تارِ باد پود میزنم و هیچ...