سکوت سپید

صدای صندلی کافه!

سکوت سپید

صدای صندلی کافه!

خاطره های یکتا

کاش میشد بگذاریم که یکبار و همیشه 


پر پرواز بیابد ز بلندای اوهام


فکر آن خاطره های یکتا 


که نه افکار و نه از وهم و خیالند


جنس پروانگیش اما 


هر روز و همیشه آشناست


کاش میشد بال بگشاید،


خارج از جوِ تصورهامان


کاش میشد آن زمان که غرق در افکاریم


بگذاریم ز هر شاخه،ز هر سو


بتازند بر ما 


تا که آسان نفروشیم 


دانه دانه، خوشه اندوهمان را


یادمان باشد که


تاکهای نومیدی 


سالهاست چشم انتظارند...
نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ب.ظ

دوست دارم اینو
مخصوصا اونجاشو که میگه "جنس پروانگیش" خیلی قشنگه
موفق باشی

مرسی فاطمه جان
منتظر شعرای زیبات هستم تا بازم الهام بگیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد