در را که پشت سر می بستی
سایه ات خوب می دانست
هیولای سیاهی که از دهان خانه ام
به اتاق سرک خواهد کشید
پنجه هایش را به سینه ام فرو می کند
تا هر ساعت/دقیقه/ثانیه
تیر بکشد
و دوباره در سینه ام فرو کند
سایه ات از این جنایت هولناک خبر داشت
برای همین بود
پیش از رفتنت
از کناره ی در فرار کرد...
سلاااااااام دیگه داشتم نگران میشدم
سلام آخه چرا؟؟ بادمجون بم که آفت نداره :D