سکوت سپید

صدای صندلی کافه!

سکوت سپید

صدای صندلی کافه!

هیولا

در را که پشت سر می بستی

سایه ات خوب می دانست

هیولای سیاهی که از دهان خانه ام

به اتاق سرک خواهد کشید

پنجه هایش را به سینه ام فرو می کند 

تا هر ساعت/دقیقه/ثانیه

تیر بکشد

و دوباره در سینه ام فرو کند

سایه ات از این جنایت هولناک خبر داشت

برای همین بود

پیش از رفتنت

از کناره ی در فرار کرد...
نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 ق.ظ http://hidesmile.blogfa.com

سلاااااااام دیگه داشتم نگران میشدم

سلام آخه چرا؟؟ بادمجون بم که آفت نداره :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد