سکوت سپید

صدای صندلی کافه!

سکوت سپید

صدای صندلی کافه!

بازی خدا

اولین بار



جوانه ای سلام کرد



به خورشید




دومین بار 



بوسه آفتاب



و لبخندی شکفت




سومین بار



لغو یک پروانه 



روی گل بوسه ها!



....




تقصیر کسی نبود



خدا بازی اش گرفته بود 



و بازیگر کم آورد...

وداع

هفته کمر خم میکند


شب تیرباران شود


و درختان زمستان زده


با تنی شکسته


مرا وداع میگویند...

گل میخندد 



از گریه نسیم



نسیم میگرید 



از عبور سیمهای خاردار




اینجا بهار هم 



ناجوانمردانه سرد میشود...

آسمان باز

...


کبوتر که باشی


آسمانِ "باز" جای تو نیست


ایمان بیاور به تمام ضرب المثلها ...

زخم کاغذ

سپید یا غزل،فرقی نمیکند



تو فقط روی زخم کاغذ دست بکش



-صدای قهقهه کاعذ بر "شاعران" !

پی نوشت: سعی کنید شعر رو درک کنید. نه خط بطلان بکشید.
سکوت نوشت: ((اگر سنگ باشی، کاغذ تو را مچاله میکند))