خاتون من، راهی به جز بی طاقتی نیست
این بی قراری ها که از ناراحتی نیست
چشمای آبی تو و "تن ها" ی ساحل
دریای آتیشم مث شنهای ساحل
دریای آتیشی که تا میشینه اینجا
تصویر جاپاهاتو که میبینه اینجا
...
یک کالبد، یک سر، و صد سودا و سوت و
می گرده تا پیدا کنه یک تار مو تو
یک تار مو و خاطرات تازه و ناب
یک تار موی تازه و یک مرد بی تاب
یک تار مو از تو و از من، قلب ِ سربار
یک تار مو روی لباس و چشمای تار
یک تار مو و صحبت "اون دیگه رفته!"
با کفشهای سایز پای تو که رفته...